معنی موزی لو - جستجوی لغت در جدول جو

موزی لو

کسی که دربارۀ او وصیت شده، کسی که به موجب وصیت باید مالی به او برسد

(سا)

دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر واقع در 21 هزارگزی کنار شوسۀ تبریز به اهر با 561 تن سکنه. آب آن از رود قوری چای و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

موزیگله

(سَ)

دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 4500 گزی خاور بابل آب آن از نهر هتکه از شعب رود بابل و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

موزی رج

(کُ)

دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6 هزارگزی شمال ساری با 520 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و کاری و راه آن مالرو است زیارتگاهی به نام درویش فخرالدین دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

ولی لو

(وَ مُ حَمْ مَ)

دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر واقع در 2500 گزی شوسۀ تبریز به اهر، دارای 605 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود

لغت نامه دهخدا

موصی له

آنکه در حق وی وصیت شده کسی که بوجب وصیت باید موصی به باو برسد آن کس که مال یا عملی بنفع او به موجب وصیت امجام شود

فرهنگ لغت هوشیار

موزی گل

از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر

فرهنگ گویش مازندرانی

موزی کله